۱۳۸۷ خرداد ۱۷, جمعه

کردستان خراسان چرا یک منطقه استراتژیک است؟

کردستان خراسان منطقه ای از آشخانه شروع و به مشهد ختم می شود در حدود ۲ میلیون کرد در این منطقه زندگی می کنند که به کرمانجی یکی از لهجه های اصلی زبان کردی تکلم می کنند اولین اقدام برای تشکیل یک حکومت خودمختار در اواخر حکومت احمدشاه با قیام خدو سردار انجام گرفت که دارای مرامی کمونیستی بود سپس در سال ۱۳۲۳ با قیام فرج الله خان بیچرانلو و تصرف شیروان و بجنورد و فاروج و محاصره قوچان و عدم موفقیت متحد خان در فتح مشهد این قیام نیز به شکست منتهی شد و خان کرد برای تبعید به گلپایگان فرستاده شد و سپس آخرین قیام مسلحانه کردهای خراسان در سال ۵۸ با قیام نصرالله بهادرانی آغاز شد که در سال ۶۳ به وسیله سم در روستای لوجلی مسموم شد و به این قیام پایان بخشید.و این مقدمه ای بود بر سکوت و بایکوت کردهای خراسان تا اینکه یک دهه بعد تماس با کردهای ترکیه آغاز شد و هرچند در اواخر دهه ۶۰ دکتر قاسملو رهبر حزب دمکرات قصد برقراری تماس با کردهای خراسان را داشت ولی با ترور وی در وین پایتخت کشور اتریش این موضوع تا زمان دبیرکلی کاک مصطفی هجری مسکوت ماند به هر حال کردهای ترکیه به علت قرابت زبانی برعکس دیگر احزاب کردی ایرانی از این موضوع سود بردند و حالا جواب این سوال چرا این منطقه انقدر مورد توجه سازمانهای امنیتی ایران است:
۱-این منطقه در کنار دومین شهر ایران از لحاظ جمعیت است یعنی مشهد که بعضا مهم ترین مسایل سیاسی کشور در این شهر مورد تصمیم گیری قرار می گیرد شهری که در سال میزبان ۱۶ میلیون زایر است و برعکس منطقه کردستان که کمتر کسی مسیرش به آنجا می خورد.

۲-جاده ترانزیتی سنتو در مسیر اروپا و آسیای مرکزی از وسط این مناطق می گذرد و بعضا رانندگان کامیونهای ترانزیتی ترکیه که از کردهای این کشور هم هستند به این وسیله با بعضی افراد در ارتباط هستند و این جاده علاوه بر ترانزیتی بودن از لحاظ رفت و آمد از شلوغ ترین جاده های کشور است.
۳-راه آهن منطقه شمال شرق کشور از جنوب این منطقه می گذرد که ۲ خطه بوده و سالانه از طریق ترانزیت کالاهای کشورهای آسیای مرکزی به بنادر جنوبی یا بلعکس ۳ میلیارد دلار ارز عاید کشور می کند که از پرترافیک ترین مسیرهای راه آهن ایران است.
۴-خط لوله اصلی گاز ایران از این منطقه می گذرد که گاز چاههای خانگیران سرخس را به کل کشور می رساند و جالب است بدانید که بیشتر نیروگاههای ایران با سوخت گاز تغذیه می شوند.
۵-کمترین نیروهای گارد مرزی در مرزهای این منطقه با ترکمنستان مستقر هستند و بیشتر ساختار نیروهای انتظامی و امنیتی این منطقه بومی همین منطقه هستند و در کل این منطقه فقط ۲ پایگاه نیروی هوایی وجود دارد و جالب تر آنکه تمام تیپهای لشکر ۷۷ مشهد در استان مستقر نیستند به طور مثال تیپ این لشکر هنوز از هویزه بازنگشته است.و بیشتر نفرات ُسربازان و کادرهای سپاه پاسداران در این منطقه از مردم بومی هستند.
۶-بیشتر این منطقه کوهستانی و کمترین جاده میان روستاها و دیگر مناطق وجود دارد و بعضا روستاها در عمق ۹۰ کیلومتری کوهستان واقع شده اند.
۷-زبان کردی این منطقه به علت استقرار در روستاها تا حد زیادی دست نخورده باقی مانده است و احساسات ناسیونالیستی در حال شکل گیری است.
۸-سطح سواد در میان جوانان در حد قابل قبولی است و تعداد بسیار زیادی از آنها در دانشگاههای معتبر مشغول تحصیل می باشند که از دانشجویان ممتاز نیز فراوان در میان آنها یافت می شود.
برگرفته از http://chawrashamen.blogfa.com/

قیام سردارعیوض خان جلالی؛ سند عزت، مظهر سربلندی و نشان افتخار کوردهای خراسان

(برگرفته از http://cskk.org )
سردارعیوض خان رهبر شجاع و عالیقدر کورد که بخاطرعزت فرهنگ و هویت ملت کورد درخراسان، در سال 1890 به پاس بازپس گیری شهر کوردنشین فیروزه به قیام برخاست، روح ناآرامی که کالبدش را به تپش درآورد و راهی ستیغ قله‌های افتخار ساخت.

فرهنگ زلال کوردی ، چشمه ای جوشان است که ازکوهسار کهن عزت و سربلندی ملت کورد جاری است. ایران پهناور خانهء بزرگ همه اقوام و ملیتهای ساکن آن است. ساکنان این آب وخاک که سردرآفتاب دارند و دیده دردور دست‌ها تا بیگانه را در این خانه راه و جایی نباشد و چه زیبا تاکنون ایستاده اند، افسوس که حاکمین غاصب و تمامیت‌خواه، آنان را از حقوق سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، مدنی، اقتصادی و حاکمیت بر سرنوشت خویش محروم داشته‌اند.
کوردهای خراسان که بعد از کوچ اجباری به این دیار، بعنوان مرزبانان شمال شرقی ایران زمین معروف شده‌اند، گاه زمزمهء ملایم جویبارعشق و شور و شکوه بوده‌اند، و گاه دربرابر دشمن (داخلی و خارجی) به توفان و تندرصاعقه بدل شده‌اند، هر پلید اندیش متجاوزگری؛ چه به سرزمین و چه به فرهنگ، زبان، آداب و رسوم کوردی را به زانو کشیده‌اند. کردهای شمال خراسان، درفش کاویانی (منسوب به کاوه آهنگر که سر سلسلهء ایل بزرگ کاوانلوئی می‌باشد) وعزت ملیت کورد را بر دوش کشیده اند و به همراه سایر ملیت‌های ایران، زیباترین حماسه‌ها را آفریده اند. کوردهای خراسان زیر یوغ حاکمین به اصطلاح اسلامی کنونی که با سوء استفادهء دینی در هضم و از بین بردن فرهنگ و زبان کوردی در این دیار، تمام عیار وارد کارزار شده‌اند، نخواهند رفت.
در شمال خراسان، در پس هرکوهی، برستیغ هرقله ای، درهم نفسی با هر سرو کوهی ، مرد مبارزی و شیرزنی غریبانه خفته است و سرخی خونش، راه روشن بیداری و حافظ هویت کوردی است. کوردهای خراسان، بشکوه فرزندان این دیارکه صدایشان را متأسفانه جزدره‌های زادگاهشان کس نشنیده است، سرافراز تاریخ خود هستند، اما تاریخ نشان می‌دهد که حاکمین قدرنشناس ایران شرمندهء شرافت و رشادت این فرزندان گمنام بوده و هستند. حرکتهای سازمان‌یافتهء هضم فرهنگی و از بین بردن زبان کوردی، هویت زدایی و عدم رسیدگی به مطالبات حق‌طلبانه کوردهای خراسان مایهء ننگ حاکمان فرهنگ‌زدا، زن‌ستیز و ضد مردمی است، و تاوان آن را پس خواهند داد.با نگاهی خلاصه‌وار و گذرا به تاریخ ایران زمین، نیکنامی مردمان ایران و کوردهای خراسان، و بدنامی حاکمان غاصب به یادگار مانده در دل تاریخ را مرور می‌کنیم.
در زمان فتحعلی شاه (17971834 میلادی) ایران در جنگی از روسیه شکست سنگینی خورد و در سال 1813 میلادی طبق قرارداد گلستان، جدایی منطقه گرجستان و نواحی بسیاری از شمال قفقاز را به روسها واگذار کرد.
در سال 1820 میلادی جنگ دیگری با روسیه عواقب فاجعه آمیزی برای ایران داشت. و در سال 1828 میلادی ایران مجبور شد قرارداد ترکمنچای را امضاء کند که طبق آن مناطق ارمنستان و آذربایجان از ایران جدا شد.دخالت خارجی و تجاوزات ارضی به ایران در دوران ناصرالدین شاه (18481896 میلادی) و پسرش مظفرالدین شاه (18961906) شدت گرفت. در سال 1890 میلادی شهر کوردنشین فیروزه در شمال خراسان بدون هیچگونه قراردادی و با زورمداری آشکار از ایران جدا شد.
در پی اعتراضات و تظاهرات گسترده مردم، در سال 1905 میلادی مظفرالدین شاه مجبور شد که تشکیل یک مجلس منتخب مردم را قبول کند. قانون اساسی جدید قدرت سلطنت را محدود کرده (سلطنت مشروط به اجرای قانون اساسی یا همان پادشاهی مشروطه که در آن پادشاه یک سمبل نمادین بود) و حکومت پارلمانی و قدرت نهاد قانونگزار (مجلس) را تأیید می‌کرد.
در سال 1908 میلادی کودتایی بر علیه حکومت شکل گرفت و ساختمان اولین مجلس ایران توسط اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به توپ بسته شد و در هم فرو ریخت. شاهزاده احمد شاه به شرط احترام به قانون اساسی (پادشاهی مشروطه) به عنوان نایب‌السلطنه سوگند خورد. در طی جنگ جهانی اول (1914 – 1918 میلادی) ارتش انگلیس و شوروی از طریق خاک ایران حملاتی را به عثمانی‌ها (ترکیه امروزی) انجام دادند. در سال 1921 میلادی رضاخان از قشون خود برای یک کودتا بر علیه دولت استفاده کرد و بدینوسیله احمدشاه قاجار بعنوان آخرین پادشاه سلسلهء قاجار برکنار شد و رضاخان پهلوی بعنوان شاه منصوب شد و سلسلهء سلطنتی پهلوی آغاز گشت.
همانطور که در بالا ذکر شد شهر کوردنشین فیروزه (محل استقرار و سکونت کوردهای ایل جلالی) در نوار مرزی شمال خراسان (در 20 کیلومتری جنوب غربی شهرعشق‌آباد، پایتخت ترکمنستان) در سال 1890 میلادی به توسط اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی وقت از ایران جدا شد. بیش ازیک قرن است ترانه‌ای به رسم رشادت و مقاومت برلب کردهای خراسان گل کرده است. ازدرون چشمهء دل‌ها جوشیدن گرفته است. با نمناکی دیدگان برغربت گونه‌ها فروغلتیده است و گاه به بغضی گلوگیر بدل شده و آسمان دل را سخت بارانده است. ترانه ای که درآن آرمان وحسرتی بلند خفته است. ترانهء رهبر شجاع و عالیقدر کورد آن زمان، سردارعیوض خان، ترانهء روح ناآرامی که کالبد مردی را به تپش درآورد و راهی ستیغ قله‌هایش ساخت تا عزت فرهنگ و هویت ملت کورد دراین دیار را پاس دارد. ترانه سردارعیوض ریشه درتاریخ دارد. تاریخی که اندوه بلند این مبارز و همرهان وهمراهان او را نه برسینه کاغذ که به پهندشت دل تودهء مردمی و روح صمیمی آنان مرورمی کند.
ترانه سردارعیوض به زمان واگذاری شهر زیبای مرزی کوردنشین فیروزه در شمال خراسان به روسها بازمی گردد. آن زمان که ناصرالدین شاه در نهایت بی‌کفایتی حدود 120 سال پیش (1890 میلادی) این شهر را بدون هیچگونه واکنشی و قراردادی در واقع بطور غیر مستقیم و با ذلت به زورمداری آنها واگذار کرد، و هم اکنون نیز که سال 2008 میلادی می‌باشد تمامی ساکنین این شهر کورد هستند که در20 کیلومتری جنوب غربی عشق‌آباد پایتخت کشور ترکمنستان می‌باشند. با این خیانت آشکار، ناصرالدین شاه می‌خواست که از یک طرف میان کوردهای این دیار اختلاف ایجاد کند، و از طرف دیگر خوش خدمتی به بیگانگان (وطن فروشی) را روش کرده و بر علیهء مطالبات بحق مردم خود اجرا و آنان را سرکوب کند.
این بخشش خیانت‌بار شاه به بیگانگان، بر کوردها بالاخص کردهای جلالی این دیار، چون کوهی ازدرد سنگینی می کرد. آنها این عهد ناجوانمردانه را نپذیرفتند. آنها نتوانستند پشت به سرزمین شان، به خاطره هایشان، پشت به بهشت بریغما رفتهء شهر کوردنشین فیروزه کنند. آنها تاب نیاوردند بیگانه ای را درخانه خویش ببینند. تاب نیاوردند نامحرمی پای درخانه‌ای گذارد که هنوزصدای لالایی مادر با زبان شیرین کوردی در آن می پیچد، هنوز زلال زندگی در آن جاری بود. مگر می‌شد خانه را به بیگانه سپرد؟ این بی‌شرمی پادشاه قاجار را مگر می‌شد تاب آورد؟ اینجا بود که فرزندان آتش پرسوز و گداز کاوه آهنگر به عشق نوروز کاویانی، دوباره غرور کوه را درگرمی خونشان حس کردند، برخاستند آن هم با چه شکوه و با چه عظمتی. هم با متجاوزین خارجی و هم با دشمنان داخلی تا پای جان جنگیدند.
کوردهای ایل جلالی با وجود مشکلات فراوان هنوز هم بعد از 400 سال توانسته‌اند فرهنگ، زبان و آداب و رسوم خود را بویژه در کشور ترکمنستان ( در منطقهء جنوب عشق‌آباد و شهر فیروزه ) حفظ کنند. امروز بیش از 90% از کردهای جلالی این دیار در کشور ترکمنستان اسکان دارند. روسها شهرهای عشق‌آباد و فیروزه را در سالهای 1299 و 1311 هجری- قمری از ایران جدا کردند، که در این هنگام وقایع مرزی فیروزه و جانبازیهای کوردهای جلالی‌ رخ داد.
نبرد نابرابر مردان و زنان ایل، نبرد دلدادگان وطن (با رهبری سردار عیوض‌خان کورد) با بیگانگان غارتگر (به رهبری محمددردی خان قزاق) و مردان بی‌شرف حکومت مرکزی، با حمایت طبیعت و کوههای سر به فلک کشیدهء آن دیار تا 12 سال به طول انجامید. روس‌ها حیران حماسهء فرزندان گمنام کورد در این دیار بودند، درست مثل رقص کردی پیش می رفتند و پا پس می کشیدند. دشمن را به زانو درآورده بودند، بی‌باکانه شیرمادر را حلال کرده و جنگیدند، ایستادند، نه با یک دشمن بلکه هم با روس‌ها و هم با خائنان داخلی همدست ناصرالدین شاه سخت در ستیز بودند.
بی‌دردان آرام گرفته درپایتخت همچون همیشه، این بی‌هنران وطن به تاراج داده، چشم برغیرت فرزندان ایران بسته بودند بی آنکه بدانند قامت کدام صبور در دل این دره‌ها، و دور از امکانات شهری درمقابل انبوه درختان ارس فرو می‌شکند، بی آنکه بدانند «تحفه گل» کیست و به خونخواهی کدام عزیز برخاسته است. تحفه‌گل زن سردار عیوض‌خان مستقر در شهر فیروزه نیز شانه به شانه مردان کورد ایل جلالی با عزمی جزم دشمن را به حیرت و زبونی کشانده بود، و با تلاش برای بازپس گیری شهر فیروزه در صدد حلال کردن خون به ناحق ریختهء همسر خود بود.بدین‌سان کوردهای خراسان این فرزندان فداکار ایران با متجاوزین روس‌ها جنگیدند و نام نازنین کورد را بر پیشانی تاریخ، بزرگ نوشتند، اما روسیاهی وطن‌فروشان حاکمیت مرکزی در دل تاریخ طنین انداز است. امروز ترانهء سردارعیوض‌خان، منشوربلند ایستادگی ملیتی سرافراز در برابر بیگانگان و ستون‌پنجم داخلی است. هنوزخون گرم سردارعیوض انبوه دوستان کورد را به برپای ایستادن فرامی‌خواند وازآن خون سرخ، هزارن چشمهء رشادت جوشیده است، که خود مایهء مباهات فرهنگ کوردی است. فرهنگ و زبان کوردی هرگز نخواهد مرد.
هنوزفیروزه درحسرت سردارعیوض، تحفه‌گل وهمه گمنامان فداکاری است که با همهء وجود عشق به کوردیت و وطن را فریاد کردند، هنوزصدایی در درون دره‌های فیروزه می‌پیچد، سفیر باد را می شود شنید که مرثیه خوان اوست. شیهه اسبی بی‌سوار، موی برتنت راست می کند. درختان ارس با احترام به رشادت این توفان برپای ایستاده، ایستاده اند. او رفته است «نامراد و پر آرمان»، او آرزو بردلی رفته است و از آن همه حماسه و ایثار و از آن همه فداکاری و نستوهی تنها ترانه اش به یادگارمانده است. آری آری سردار عیوض راحت بخواب که جوانان کورد این دیار زبان و فرهنگ کوردی را همچون شما پاس داشته و تا ابد تداوم خواهند داد، و شهر کوردنشین فیروزه به حسن خون پاکت، روزی برخواهد گشت. بیش از یک قرن است که لب ها با اندوه می خوانند:

سه‌رداران سیار بوون دانه وه‌ر چێ‌یان
هه‌ردو زه‌نگوویئن سه‌ردێر بێ‌زدیان
گولێک لێ‌که‌ت ژه ناڤ پێل ، یک ژه بیچێ‌یان
گو پسمامێ ئاراز ده‌شه‌وتم ژه تێ‌یان
نامێراد و پر ئه‌رمان سه‌ردار ئه‌وه‌زخان


ترجمه :
سردارها سواربر اسب شدند و راهی کوهستان شدند
ناگهان هردو رکاب اسب سردار(عیوض‌خان جلالی) کنده شد
گلوله‌ای میان کتف سردار و یکی به انگشتان او خورد
گفت: پسرعمویم آراز، ازتشنگی سوختم
نامراد و پرآرمان، سردارعیوض خان



سردار عیوض‌خان بهمراه همرزمانش، 1890 میلادی. {خواهران و برادران کرد خراسان توجه داشته باشید اجدادمان در سال های نه چندان دور (قبل از رضا شاه غاصب) لباسهای کردی کاملا مشابه برادرانمان در کردستان بزرگ می پوشیدند آیا این باعث شرمساری ما نیست که به این راحتی لباسهایمان که به مثابه پرچم ملیمان است کنار گذاشته شود و ما تلاشی در احیای آن انجام ندهیم}

از نام های کردی برای نامگزاری فرزندانتان استفاده کنید

نام‌های پسران

ئاسو (افق)
ئاسوس
ئاکار
ئاکام (عاقبت، سرانجام)
ئاکو (قلهٔ کوه)
ئاگرین (آتشین، نام یک کوهستان)
ئامانج (آماج، هدف)
ئاوات (امید)
ئارتین (شعله‌ و گرمای آتش)
ئازا (دلاور، همریشه با آزاد)
باگرو (تندباد)
باهوز (گردباد)
بارزان (نام منطقه‌ای در کردستان عراق)
به‌لین (پیمان)
به‌هیز (نیرومند)
به‌رزان (بلندپایه)
به‌رهه‌م (ثمره‌)
به‌تین (آتشین)
بلیسه‌ (شعله، اخگر)
بلند
بلیمه‌ت (دلاور)
بروسک (جرقه)
بروا (ایمان)
بریار (تصمیم)
بوران (بوران، اصل این واژه را مغولی دانسته‌اند)
چه‌کو
چیا (کوهستان بلند)
چیاکو
چومان (نام رودی مرزی در باختر بان‌)
دالاهو (کوهی در کردستان)
دانیار (بخشنده‌)
دارا
ده‌رسیم (منطقه درسیم در ناحیه زازانشین کردستان ترکیه)
دیار (آشکار، پیدا)
دیاری
دیاکو (دیاکو، بنیادگذار دودمان ماد)
دیلمان
دیمه‌ن (چشم‌انداز)
ئه‌گید (دلاور)
ئه‌له‌ند (تیغ آفتاب، نخستین پرتو بامدادی خورشید)
ئه‌رده‌لان (اردلان)
ئه‌رده‌وان (اردوان)
ئه‌ژده‌ر (اژدر)
ئه‌ویندار (عاشق)
فه‌رهاد (فرهاد)
فریا (نجات، «همریشه با واژه فریاد»)
گوران (نام شاخه‌ای از کردان)
گووه‌ند (نوعی رقص کردی)
هاوری (همراه)
هاوراز (همراز)
هه‌لمه‌ت (هجوم ناگهانی، دگرگون‌شده‌ واژه عربی حَملة)
هه‌ژار (ندار و فقیر)
هیمن (متین)
هه‌لکه‌وت (فراز-رونده، چیره)
هه‌لگورد
هه‌لو (تئر، عقاب)
هه‌ردی
هه‌ورام (اورامانی، شاخه‌ای از کردان)
هه‌وراز (فراز و نشیب)
هیژا (گرامی، محترم)
هیرش (یورش: اصل این واژه مغولی است)
هیوا (امید)
هوزان (آوازه‌خوان)
هومه‌ر
هیدی (آرام)
هه‌ندرین (نام کوهستانی در کردستان)
هوگر (علاقه‌مند)
ژاوه‌رو (ژاورود)
ژوان (گفتگوی عاشقانه‌)
ژیر (هوشمند، («همریشه با واژه زیرک»)
ژیله‌مو (اخگر)
ژیوار (تمدن)
ژیهات (کاردان، ماهر)
کاردو
کاروان
کاروخ (نام کوهستانی در کردستان)
کازیوه‌ (پگاه)
کارزان (کاردان)
کاژاو
کوماس
لاس (گونه‌ای درخت سخت‌چوب، از شخصیت‌های داستان لاس و خزال)
لاوچاک (جوان خوش‌سیما و درستکار)
لیزان (وارد و کاردان)
ماردین
مانشت(کوهی زیبا در ایلام)
مه‌ردوخ ( نام خدای سومری و بابلی)
مه‌ریوان (مریوان)
میلان
میران
ناری
ناسیکو
نسکو
نه‌به‌ز (تسلیم‌ناپذیر، نستوه)
نه‌سره‌و
نه‌هروز (نوروز)
نه‌وشیروان (انوشیروان)
نه‌که‌روز (نام کوهی در جنوب غربی سقز)
نچیروان (نخچیربان، شکاربان)
په‌ژار (افسرده‌دل)
په‌شیو (هراسان و افسرده‌دل «همریشه با پژمان»)
پشتیوان (پشتیبان)
پشکو (شکوفه‌)
پیشه‌نگ
راژان
رامان (در شگفت بودن، تحیر)
رامیار (چوپان)
ریبوار (رهگذر)
ریوان (رهگذر)
ریباز (راه و شیوه)
ریناس (رهشناس)
ربین -- ر کسره دار (ره‌شناس ، دورنگر، راه‌بین ، دوراندیش ، آینده‌نگر)
رئبین (دورنگر، راه‌بین)
ریکه‌وت (جاری)
ریزان (وارد، ماهر)
رزگار (رستگار، آزاد)
روژان
سارو
ساکار (پاک و ساده)
ساکو
سامال
سه یوان( کوهی در ایلام)
سامره‌ند
سه‌ردار (سردار)
سه‌نگاو
سه‌رکه‌وت (پیروز)
سه‌رکو
سمکو (کوتاه و دگرگون‌شده واژه‌ سامی اسماعیل)
سیامه ند
سیروان (نام رودی در کردستان)
سوران
شاهو (نام کوه)
شیروان
شه‌مال (توفان)
شه‌مزین
شیرکو (احتمالاً شیر کوهستان)
شورش ( انقلاب)
شوان (شبان، چوپان)
تیریژ (پرتو، فروغ)
وریا (هوشیار)
خه‌بات (مبارزه‌، از مصدر خه‌بتین: مبارزه‌ کردن، برخی منابع ریشه آن را آرامی دانسته‌اند).
خوناس
زاگروس (زاگرس)
زال (حکمران، چیره)
زانا (دانا)
زانیار (دانشور)
زمناکو (نام کوهستانی در کردستان)
زیلان
زوران (تلاش، کشتی)
زوراب
زریان (نام یک نوع باد)
زیبار
زه‌رده‌شت
نام‌های دختران
ئاڤان (نام کوهستانی در کردستان)
ئاڵێ (دختر مو بور)
ئالا (بیرق، پرچم)
ئالان (نام کوهستانی در کردستان)
ئاسکی (از واژه‌ "ئاسک" به‌ معنی آهو)
ئاونگ (شبنم)
باژیلان
به‌یان (بامداد)
به‌فرین (برفی)
به‌ناز (نازدار)
بیریوان
بیخال (نام کوهستانی در کردستان)
پرشنگ (اشعه خورشيد-پرتو)
جوان (زیبا)
چاوجوان (زیباچشم)
چاوره‌ش (سیه‌چشم)
چنور (نام گلی خوشبو)
چرو (غنچه‌)
چیمه‌ن (سبزه‌ و طبیعت)
چوپی (نوعی رقص کردی)
دیلان (نوعی رقص کردی)
دلنیا (دلگرم و مطمئن)
دلووان (مهربان)
دیانا (نام شهری در کردستان عراق)
دیمه‌ن (چشم‌انداز)
ئه‌سرین (اشک)
ئه‌ستێ
ئه‌ستیره‌ (ستاره)
ئه‌سمه‌ر ( گندمگون)
ئه‌وین (مهر، عشق)
فرمیسک (اشک)
فینک (خنک و دلچسب)
گلاره (چشم)
گه‌لاویژ (ستاره شباهنگ)
گولاله‌ (لاله‌)
گزنگ (پرتو خورشید)
ژینو
ژیار
کالێ (دختر چشم آبی با گیسوان طلایی)
کانی (چشمه)
که‌ژال (آهو، گونه‌ای از واژه خه‌زال=غزال)
کویستان (کوهستان)
کوردستان (کردستان)
میدیا (سرزمین ماد)
مزگین (مژده)
مه‌هاباد (مهاباد)
نازدار(دوست داشتني)
نالین
ناسکی
ناسکول
نه‌شمیل (خرامان)
نه‌شمين
نه‌رمین (دلپذیر، مهربان)
نه‌خشین (آراسته‌، دارای نقش و نگار)
نیاز (دعا)
نیان (لطیف، دلپذیر)
نیشتمان (میهن)
په‌ریخان
رازان
روژ (خورشید)
روژین (خوروَش)
روناک (روشنا)
ریژنه‌ (باران تند در هنگام آفتاب)
سازان
سه‌یران
سه‌ما (رقص، سماع)
سکالا
سروشت (طبیعت)
سروه‌ (نسیم)
ستران
سوزان
سوکار (نام کوهستانی در کردستان)
شیلان (نسترن)
شلیر (۱. سوسن ۲. لاله)
شوخان (شوخ و شنگ)
شنو (اشنویه)
شنه‌ (نسیم آرام و دلپذیر بهاری)
شه‌پول (موج، آبخیز)
شه‌مام
تانیا
ته‌لار
ته‌نیا (تنها)
تریفه‌ (نور مهتاب)
تیروژ (پرتو خورشید)
تارا (ستاره، اصل این واژه هندی است که به متون قدیمی فارسی و کردی راه یافته)
ڤیان (عشق)
خه‌زال (غزال)
خه‌زیم
خوزگه‌ (آرزو، حسرت)
خوناو (باران آهسته و دلپذیر)‌
زه‌ینو (زینب)
زین (نام دختری در یکی از منظومه‌های عاشقانه‌ کردی، دگرگون‌شده زینب)
هانا
هاوین (تابستان)
هه‌لاله‌ (لاله)
هیرو (گل ختمی)
زایه‌له‌